عقد نمکین. [ ع َ دِ ن َ م َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نکاح متعه. ( غیاث اللغات ). متعه. ( از آنندراج ). عقد روان. و رجوع به عقد روان شود :
دختر رز که بود چون زن بی مهر حرام
من به عقد نمکین از چه حلالش نکنم.
دختر رز که بود چون زن بی مهر حرام
من به عقد نمکین از چه حلالش نکنم.
ملاطغرا ( از آنندراج ).