کلمه جو
صفحه اصلی

غیلم

لغت نامه دهخدا

غیلم. [ غ َ ل َ ] ( ع اِ ) منبع آب در چاهها. ( از اقرب الموارد ). بیرون آمدن جای آب در چاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) دختر نیکوروی بشهوت رسیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کنیزک نیکو. ( مهذب الاسماء ). || جوان پهناتارک سر بسیارموی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جوانی که فرق سر او پهن پرمو باشد. غیلمی. || ( اِ ) قورباغه. ضفدع. ( از اقرب الموارد ). غوک. ( ناظم الاطباء ). || کشف نر. ج ، غَیالم. ( مهذب الاسماء ). سنگ پشت نر. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ما بالدار غیلم ؛ یعنی کسی در خانه نیست. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اما بمعنی شط و مِدری ̍، فَیلَم به فاء است و تصحیف کرده اند. ( از منتهی الارب ).

غیلم. [ غ َ ل َ ] ( اِخ ) جایی است. ( منتهی الارب ). جایگاهی است. عنتره گوید :
کیف المزار و قد تربع اهلها
بعنیزتین و اهلنا بالغیلم ؟
( از معجم البلدان ).

غیلم . [ غ َ ل َ ] (اِخ ) جایی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است . عنتره گوید :
کیف المزار و قد تربع اهلها
بعنیزتین و اهلنا بالغیلم ؟

(از معجم البلدان ).



غیلم . [ غ َ ل َ ] (ع اِ) منبع آب در چاهها. (از اقرب الموارد). بیرون آمدن جای آب در چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) دختر نیکوروی بشهوت رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنیزک نیکو. (مهذب الاسماء). || جوان پهناتارک سر بسیارموی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوانی که فرق سر او پهن پرمو باشد. غیلمی . || (اِ) قورباغه . ضفدع . (از اقرب الموارد). غوک . (ناظم الاطباء). || کشف نر. ج ، غَیالم . (مهذب الاسماء). سنگ پشت نر. (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). || ما بالدار غیلم ؛ یعنی کسی در خانه نیست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اما بمعنی شط و مِدری ̍، فَیلَم به فاء است و تصحیف کرده اند. (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: