کلمه جو
صفحه اصلی

عفوه

لغت نامه دهخدا

( عفوة ) عفوة. [ ع َف ْ وَ ] ( ع اِ ) یک بار عفو و درگذشت از گناه ، اسم المرة است از مصدر عفو. ( از اقرب الموارد ).رجوع به عفو شود. || مؤنث عَفْو. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عفو شود. || ج ِ عَفو، عِفْو و عُفْو. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).رجوع به عَفْو شود. || دیت و خونبها. ( منتهی الارب ). دیة. ( اقرب الموارد ). || کف دیگ ، و سردیگ خوردی از روغن و مانند آن. ( منتهی الارب ). «زبد» و کف دیگ. ( از اقرب الموارد ). عِفْوة. عُفْو.

عفوة. [ ع ِف ْ وَ ] ( ع اِ ) گزیده هر چیزی : أکلت عفوة الطعام و الشراب ؛ برگزیده خوراک و آشامیدنی را خوردم. ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). || کف دیگ ، و سردیگ خوردی از روغن و مانند آن. ( منتهی الارب ). «زبد» و کف دیگ. ( از اقرب الموارد ). عَفْوة. عُفْوة. || خرکره ماده. || چراگاه نیکو. ( منتهی الارب ).

عفوة. [ ع ُف ْ وَ ] ( ع اِ ) کف دیگ ، و سر دیگ خوردی از روغن و مانند آن. ( منتهی الارب )«زید» و کف دیگ. ( از اقرب الموارد ). عَفوة. عفوة.
عفوه. [ ع ُ ] ( ع مص ) برابر و موافق نمودن. ( از منتهی الارب ). تطبیق. ( از اقرب الموارد ). || تمامه چیزی گرفتن. ( از منتهی الارب ).

عفوه . [ ع ُ ] (ع مص ) برابر و موافق نمودن . (از منتهی الارب ). تطبیق . (از اقرب الموارد). || تمامه ٔ چیزی گرفتن . (از منتهی الارب ).


عفوة. [ ع َف ْ وَ ] (ع اِ) یک بار عفو و درگذشت از گناه ، اسم المرة است از مصدر عفو. (از اقرب الموارد).رجوع به عفو شود. || مؤنث عَفْو. (از اقرب الموارد). رجوع به عفو شود. || ج ِ عَفو، عِفْو و عُفْو. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).رجوع به عَفْو شود. || دیت و خونبها. (منتهی الارب ). دیة. (اقرب الموارد). || کف دیگ ، و سردیگ خوردی از روغن و مانند آن . (منتهی الارب ). «زبد» و کف دیگ . (از اقرب الموارد). عِفْوة. عُفْو.


عفوة. [ ع ِف ْ وَ ] (ع اِ) گزیده ٔ هر چیزی : أکلت عفوة الطعام و الشراب ؛ برگزیده ٔ خوراک و آشامیدنی را خوردم . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || کف دیگ ، و سردیگ خوردی از روغن و مانند آن . (منتهی الارب ). «زبد» و کف دیگ . (از اقرب الموارد). عَفْوة. عُفْوة. || خرکره ٔ ماده . || چراگاه نیکو. (منتهی الارب ).


عفوة. [ ع ُف ْ وَ ] (ع اِ) کف دیگ ، و سر دیگ خوردی از روغن و مانند آن . (منتهی الارب )«زید» و کف دیگ . (از اقرب الموارد). عَفوة. عفوة.



کلمات دیگر: