کلمه جو
صفحه اصلی

غیفان

لغت نامه دهخدا

غیفان. [ غ َ ی َ ] ( ع مص ) ناویدن درخت از چپ و راست. ( منتهی الارب ). تمایل و خمیدن درخت به چپ و راست با شاخه های خود. ( از اقرب الموارد ).

غیفان. [ غ َ / غ َی ْ ی َ ] ( ع اِمص ) راه رفتن به تکبر و تبختر و نشاط. المرح فی السیر. ( ازاقرب الموارد ). صاحب منتهی الارب غیفان را بمعنی درخت و چوب آتش زنه آورده است و فیروزآبادی در قاموس گوید غیفان ، مرخ ( درخت آتش زنه ) است ، ولی صاحب تاج العروس بر آن است که در کلمه مرخ تصحیف روی داده و صحیح آن «مَرَح » است ؛ یعنی مرح فی السیر ( تبختر در راه رفتن )، و لسان العرب نیز همین معنی را تأیید میکند.

غیفان . [ غ َ / غ َی ْ ی َ ] (ع اِمص ) راه رفتن به تکبر و تبختر و نشاط. المرح فی السیر. (ازاقرب الموارد). صاحب منتهی الارب غیفان را بمعنی درخت و چوب آتش زنه آورده است و فیروزآبادی در قاموس گوید غیفان ، مرخ (درخت آتش زنه ) است ، ولی صاحب تاج العروس بر آن است که در کلمه ٔ مرخ تصحیف روی داده و صحیح آن «مَرَح » است ؛ یعنی مرح فی السیر (تبختر در راه رفتن )، و لسان العرب نیز همین معنی را تأیید میکند.


غیفان . [ غ َ ی َ ] (ع مص ) ناویدن درخت از چپ و راست . (منتهی الارب ). تمایل و خمیدن درخت به چپ و راست با شاخه های خود. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: