کلمه جو
صفحه اصلی

عقدان

لغت نامه دهخدا

عقدان. [ ع َ ق َ ] ( ع اِ ) خرمائی است. ( منتهی الارب ). نوعی خرما و تمر است. ( از اقرب الموارد ).

عقدان. [ ع ُ] ( اِخ ) لقب فرزدق ، بدان جهت که کوتاه قامت بود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به فرزدق شود.

عقدان . [ ع َ ق َ ] (ع اِ) خرمائی است . (منتهی الارب ). نوعی خرما و تمر است . (از اقرب الموارد).


عقدان . [ ع ُ] (اِخ ) لقب فرزدق ، بدان جهت که کوتاه قامت بود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به فرزدق شود.



کلمات دیگر: