کلمه جو
صفحه اصلی

غیهقه

لغت نامه دهخدا

غیهقة. [ غ َ هََ ق َ ] (ع مص ) سست کردن تاریکی چشم کسی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ). ناتوان ساختن تاریکی چشم کسی را. غیهق الظلام عینه ؛ اضعف بصره . فغیهقت عینه ؛ ای ضعفت . || ناتوان شدن چشم کسی بسبب تاریکی . || سخت تاریک شدن . (از اقرب الموارد).


( غیهقة ) غیهقة. [ غ َ هََ ق َ ] ( ع مص ) سست کردن تاریکی چشم کسی را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ناتوان ساختن تاریکی چشم کسی را. غیهق الظلام عینه ؛ اضعف بصره. فغیهقت عینه ؛ ای ضعفت. || ناتوان شدن چشم کسی بسبب تاریکی. || سخت تاریک شدن. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: