کلمه جو
صفحه اصلی

فصیده

لغت نامه دهخدا

( فصیدة ) فصیدة. [ ف َ دَ ] ( ع ص ) مؤنث فصید. ( از اقرب الموارد ).رجوع به فصید شود. || ( اِ ) خرمای خمیرکرده با خون آمیخته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فصیدة. [ ف َ دَ ] (ع ص ) مؤنث فصید. (از اقرب الموارد).رجوع به فصید شود. || (اِ) خرمای خمیرکرده ٔ با خون آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: