فضع. [ ف َ ] ( ع مص ) بشکستن چوب را. ( منتهی الارب ). در اقرب الموارد نیست.
فضع. [ ف َ ] ( ع مص ) پلیدی انداختن. || تیز زدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فضع. [ ف َ ] ( ع مص ) پلیدی انداختن. || تیز زدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فضع. [ ف َ ] (ع مص ) بشکستن چوب را. (منتهی الارب ). در اقرب الموارد نیست .
فضع. [ ف َ ] (ع مص ) پلیدی انداختن . || تیز زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).