کلمه جو
صفحه اصلی

غیناء

لغت نامه دهخدا

غیناء. [غ َ ] ( ع ص ) شجرة غیناء؛ درختی بسیارشاخ. ( مهذب الاسماء ). درخت سبز بسیاربرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). درختی که برگهای آن سبز و شاخه هایش درهم رفته باشند. ( از اقرب الموارد ). ج ، غین. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). || درخت بلند. ( از اقرب الموارد ).

غیناء. [ غ َ ] ( اِخ ) چاهی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صاحب تاج العروس گوید: صحیح آن عیناء به عین مهمله است - انتهی. رجوع به عیناء شود.

غیناء. [ غ َ ] ( اِخ )یاقوت در معجم البلدان بهمین صورت نقل کرده و پس ازآن از قول «باهلی » غینا آورده است و در تاج العروس نیز غینا ( بالقصر ) ضبط شده است. رجوع به غینا شود.

غیناء. [ غ َ ] (اِخ ) چاهی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب تاج العروس گوید: صحیح آن عیناء به عین مهمله است - انتهی . رجوع به عیناء شود.


غیناء. [ غ َ ] (اِخ )یاقوت در معجم البلدان بهمین صورت نقل کرده و پس ازآن از قول «باهلی » غینا آورده است و در تاج العروس نیز غینا (بالقصر) ضبط شده است . رجوع به غینا شود.


غیناء. [غ َ ] (ع ص ) شجرة غیناء؛ درختی بسیارشاخ . (مهذب الاسماء). درخت سبز بسیاربرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درختی که برگهای آن سبز و شاخه هایش درهم رفته باشند. (از اقرب الموارد). ج ، غین . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || درخت بلند. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: