کلمه جو
صفحه اصلی

فضل بن جعفر

لغت نامه دهخدا

فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] ( اِخ ) ابن فضل بن یونس نخعی. شاعری نابینا از مردم کوفه بود. در آغاز خلافت معتصم در بغداد سکونت گزید و وی را مدح گفت و نیز متوکل و فتح بن خاقان و بعضی دیگر از سران آن زمان را ستوده است. وفاتش بسال 255 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از الاعلام زرکلی از نکت الهمیان ).

فضل بن جعفر.[ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن فرات ، مکنی به ابوالفتح. از اعیان دولت عباسی بود و مقتدرباﷲ در سال 320 هَ. ق. او را وزارت داد. سپس خلع شد و مأموریت خراج مصر و شام را یافت و دوباره به سال 324 هَ. ق. به وزارت منصوب گردید، ولی به سبب اختلال حال دراین مقام مدتی زیاد نماند. پس به شام بازگشت و در رملة به سال 327 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] ( اِخ ) المطیع خلیفه عباسی. رجوع به مطیع شود.

فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن فضل بن یونس نخعی . شاعری نابینا از مردم کوفه بود. در آغاز خلافت معتصم در بغداد سکونت گزید و وی را مدح گفت و نیز متوکل و فتح بن خاقان و بعضی دیگر از سران آن زمان را ستوده است . وفاتش بسال 255 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی از نکت الهمیان ).


فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) المطیع ﷲ خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مطیع ﷲ شود.


فضل بن جعفر.[ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن فرات ، مکنی به ابوالفتح . از اعیان دولت عباسی بود و مقتدرباﷲ در سال 320 هَ . ق . او را وزارت داد. سپس خلع شد و مأموریت خراج مصر و شام را یافت و دوباره به سال 324 هَ . ق . به وزارت منصوب گردید، ولی به سبب اختلال حال دراین مقام مدتی زیاد نماند. پس به شام بازگشت و در رملة به سال 327 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).



کلمات دیگر: