کلمه جو
صفحه اصلی

شسف

لغت نامه دهخدا

شسف . [ ش ِ ] (ع اِ) گرده ٔ خشک از نان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


شسف. [ ش َ ] ( ع مص ) پاره کردن غوره خرما را. ( ناظم الاطباء ). ولی در متون دیگر دیده نشد.

شسف. [ ش ِ ] ( ع اِ ) گرده خشک از نان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

شسف . [ ش َ ] (ع مص ) پاره کردن غوره ٔ خرما را. (ناظم الاطباء). ولی در متون دیگر دیده نشد.



کلمات دیگر: