نام اسبی است
قسامی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قسامی . [ ق َ می ی ] (ع ص ) آنکه جامه را اول درنوردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). من یطوی الثیاب اول طیها حتی تنکسر علی طیه . (اقرب الموارد). آنکه جامه درپیچد. (مهذب الاسماء). || اسبی که از جانبی اقرح (پیشانی سفید) و از جانبی رباع باشد. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || (اِ) هرچه میان دو چیز باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
قسامی. [ ق َ می ی ] ( ع ص ) آنکه جامه را اول درنوردد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). من یطوی الثیاب اول طیها حتی تنکسر علی طیه. ( اقرب الموارد ). آنکه جامه درپیچد. ( مهذب الاسماء ). || اسبی که از جانبی اقرح ( پیشانی سفید ) و از جانبی رباع باشد. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). || ( اِ ) هرچه میان دو چیز باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
قسامی. [ ق َ ] ( اِخ ) نام اسبی است. ( منتهی الارب ).
قسامی. [ ق َ ] ( اِخ ) نام اسبی است. ( منتهی الارب ).
قسامی . [ ق َ ] (اِخ ) نام اسبی است . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: