بالا اوردن , حالت تهوع دست دادن , متنفر ساختن , از رغبت انداختن , منزجرکردن
قزز
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
قزز. [ ق َ زَ ] ( ع ص ) زیرک و خوش طبع متوقی و برحذر از عیوب و پاک و برکنار از معاصی و معایب. ( منتهی الارب ). الرجل الظریف المتوقی العیوب و المتقزز من المعاصی و المعایب لیس من کبر و تیه. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: