کلمه جو
صفحه اصلی

قزی

فرهنگ فارسی

لقب و پارنامه

لغت نامه دهخدا

قزی. [ ق ِزْی ْ ] ( ع اِ ) لقب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). پارنامه. ( منتهی الارب ). لقب و پاچنامه. ( ناظم الاطباء ). گویند: بئس القزی هذا. ( اقرب الموارد ).

قزی. [ ق َزْ زی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قز به معنی ساخته شده از ابریشم. ( ناظم الاطباء ).

قزی. [ ق ِ ] ( اِ ) لقب و پارنامه. ( ناظم الاطباء ).

قزی . [ ق َزْ زی ] (ص نسبی ) نسبت است به قز به معنی ساخته شده از ابریشم . (ناظم الاطباء).


قزی . [ ق ِ ] (اِ) لقب و پارنامه . (ناظم الاطباء).


قزی . [ ق ِزْی ْ ] (ع اِ) لقب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). پارنامه . (منتهی الارب ). لقب و پاچنامه . (ناظم الاطباء). گویند: بئس القزی هذا. (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: