کلمه جو
صفحه اصلی

کحه

لغت نامه دهخدا

( کحة ) کحة. [ ک ُح ْ ح َ ] ( ع ص ) مؤنث کُح . رجوع به کح شود.
- اُم کُحَّة ؛ زنی که در شأن او فرایض نازل شد. ( منتهی الارب ).
کحه. [ ک ُح ْ ح َ / ح ِ ] ( اِ ) در تداول عامه سرفه است. ( از یادداشت مؤلف ).

کحه . [ ک ُح ْ ح َ / ح ِ ] (اِ) در تداول عامه سرفه است . (از یادداشت مؤلف ).


کحة. [ ک ُح ْ ح َ ] (ع ص ) مؤنث کُح ّ. رجوع به کح شود.
- اُم ّ کُحَّة ؛ زنی که در شأن او فرایض نازل شد. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: