( فسکلة ) فسکلة. [ ف َ ک َ ل َ ] ( ع مص ) فسکول گردیدن. ( اقرب الموارد ). درنگ کردن. || پس ماندن. || پیرو گردیدن. || پیر گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ).
فسکله
لغت نامه دهخدا
فسکلة. [ ف َ ک َ ل َ ] (ع مص ) فسکول گردیدن . (اقرب الموارد). درنگ کردن . || پس ماندن . || پیرو گردیدن . || پیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: