کلمه جو
صفحه اصلی

کداء

لغت نامه دهخدا

کداء. [ ک َ ] ( اِخ ) نام عرفات. || کوهی است به اعلای مکه و دخل النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم مکة منه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

کداء. [ ک ِ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بازداشتن و منع کردن. ( ناظم الاطباء ). || بریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

کداء. [ ک َددا ] ( ع ص )بسیار گدایی کننده. ( یادداشت مؤلف ). علی الکداء ویحک کم تکدی. ( از ترجمان البلاغه رادویانی ، ص 108 ).

کداء. [ ک َدْءْ ] ( ع مص ) کُدوء. سرما خوردن گیاه و پژمریدن و بر زمین نشستن یا بی آب ماندن و ناگوالیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر زمین نشاندن سرما کشت را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).بر زمین نشاندن سرما کشت را به اینکه متوقف شود یا سرنگون یا بیرون آمدنش کند گردد. ( از اقرب الموارد ).

کداء. [ ک َ دَءْ ] ( ع مص ) بانگ کردن گرفتن زاغ که گویا قی می کند در آواز کردن. || کوتاه و ناگوالیده ماندن تره و تباه گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کداء. [ ک َ ] (اِخ ) نام عرفات . || کوهی است به اعلای مکه و دخل النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم مکة منه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).


کداء. [ ک َ دَءْ ] (ع مص ) بانگ کردن گرفتن زاغ که گویا قی می کند در آواز کردن . || کوتاه و ناگوالیده ماندن تره و تباه گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


کداء. [ ک َدْءْ ] (ع مص ) کُدوء. سرما خوردن گیاه و پژمریدن و بر زمین نشستن یا بی آب ماندن و ناگوالیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر زمین نشاندن سرما کشت را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).بر زمین نشاندن سرما کشت را به اینکه متوقف شود یا سرنگون یا بیرون آمدنش کند گردد. (از اقرب الموارد).


کداء. [ ک َددا ] (ع ص )بسیار گدایی کننده . (یادداشت مؤلف ). علی الکداء ویحک کم تکدی . (از ترجمان البلاغه ٔ رادویانی ، ص 108).


کداء. [ ک ِ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازداشتن و منع کردن . (ناظم الاطباء). || بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: