کلمه جو
صفحه اصلی

گنوستیسیسم

دانشنامه عمومی

ناستیسیسم (به یونانی باستان: "γνωστικός gnostikos")، مذهبی است که در قرن دوم میلادی در کشور روم توسعه یافت. گنوستیک ها به ثنویت اعتقاد داشتند اما میان ثنویت مزدایی و دو پرستی گنوستیک ها فرق وجود دارد. بنابر اعتقاد مزدیسنان هر یک از دو عالم مذکور هم معنوی است و هم مادی ولی گنوستیک ها بالعکس عالم روح را عین عالم نور و جهان ماده را عین جهان ظلمت می دانستند. نتیجه این قسم اعتقادات نسبت به عالم این شد که بدبینی به اصل خلقت رواج گرفت و پیروان این فکر به زهد و ترک مایل شدند. بی گمان قبل از قرن دوم میلادی نیز هم افکار گنوستیکی وجود داشته است زیرا که در میان یهودیان اسکندریه هم این افکار رایج بوده است. از قرن دوم به بعد گنوستیک ها برای تأیید اقوال خویش به کتب مقدس عیسوی استناد می جستند. مسلک بازیلید، مسلک والانتن، و مسلکی که مرقیون و تصوفی که اوفیت ها، ناسن ها و الکزائیت ها آورده اند از انواع فرقه های گنوستیک هستند. این فرقه ها در عقاید و رسوم مذهبی باهم اختلاف دارند ولی با این وجود خط فکری مشترکی در تمامی آن ها به چشم می خورد.
نجع حمادی
بنابر قول گنوستیک ها خدا در ماوراء عالم محسوس و حتی در آنسوی جهان معقول است. او پدری است که از نام و نشان و گمان برتر است و فکر بشری را به دامن کبریای او دسترس نیست. جهان به واسطهٔ اشراقات دائمی که از ذات این خدای اصلی صادر می شود، به وجود می آید و مراتب این تجلیات نزولی است یعنی هر یک از اشراقات نسبت به ماقبل خود فرومایه تر است تا منتهی گردد به عالم مادی که آخرین اشراق و ناپاک ترین تجلیات است ولی در این جهان مادی شوقی هست که او را به مبدأ الهی باز پس می کشاند. ماده یعنی عالم جسمانی منزلگاه شر است اما یک بارقهٔ الهی که در طبیعت انسان به ودیعه است. راه نجات را به او نشان می دهد و او را در حرکت صعودی که از میان افلاک می کند، دستگیری نموده، به عالم نور می رساند. این اعتقاد گنوستیک های متأخر راجع به اساس نظام جهان است. آن ها انسان یا انسان نخست را وجودی نیم خدا می دانستند و ظاهراً این مفهوم را از اساطیر ایرانی (کیومرث) گرفته بودند. بعضی از گنوستیک ها انسان نخست را آدم دانسته اند و بعضی او را مسیح ازلی گفته اند و طایفه ای بر آن بودند که حقیقت انسان نخست در آدم حلول کرده و پس از آن به صورت مسیح ظاهر شده است. اوست نخستین مولود خدای بزرگ که در ماده نزول کرده و جان جهان محسوب است. او را نیم خدا و عقل و کلمه هم می گفتند. با ایجاد این انسان، قوس نزول در ماده شروع شده و بوسیلهٔ او نزاع و کوشش برای نجات صورت می گیرد اما نجات میسر نیست، مگر با عنایت الهی، از این جاست که در همهٔ کتاب های گنوستیک ظهور یک نفر رهاننده وعده داده شده است. همین اعتقاد بود که گنوستیک ها را پیرو دین مسیح کرد زیرا که منجی موعد را عیسی مسیح دانسته اند.
بعضی از فرق گنوستیک برآنند که عیسی خلاص کنندهٔ صوفیا از قید ماده است. مقصود از صوفیا عقل آسمانی است که در ماده افتاده است. فرقهٔ «والانتینی» معتقد بودند که میان خدای منجی موسوم به سوتر و صوفیا ازدواج و عروسی واقع شده است و به یاد این واقعه جشن مذهبی که عبارت از عید حجلهٔ عروسان بود، می گرفتند اساطیر و قصصی که راجع به تکوین جهان ساخته شده، همه برای تعبیر و تأویل مراسم عبادتی بوده است. اجراکنندگان این مراسم در طی انجام وظایف خود جدال عظیمی را که همهٔ آفرینش برای نجات خود در پیش دارند، برأی العین مشاهده می کرده اند که چگونه به وسیلهٔ معرفت رهایی میسر تواند شد و زنجیرهای ماده تواند گسیخت. عرفان علم حقیقی است نه علم فکری دانشی است که از راه قلب و به طریق کشف و شهود تحصیل می شود و طریق آن توجه به باطن و مشاهدهٔ امور معنوی با چشم دل است که انسان را صاحب معرفت عالی می کند و در نشاط جدیدی متولد می سازد. بنا بر قول شدر، معرفت دانش حقیقی است که به سبب حق بودنش انسان را نجات می بخشد.
اکثر گنوستیک ها که از طریقهٔ آن ها کم و بیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بوده اند. یکی از فرقه های گنوستیک بین النهرین و بابل فرقهٔ مندائی یا ماندائی است و دیگر فرقه که در کتب عرب آن ها را مغتسله نامیده اند و یکی از مأخذ کیش مانوی محسوب است. عرب همهٔ فرقه های گنوستیک مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواجی داشته است، به نام حنیف یا صابئین خوانده است.

دانشنامه آزاد فارسی

گِنوسْتیسیسْم (gnosticism)
(از واژۀ یونانی gnossis به معنی معرفت؛ ضبط غُنوسیه که امروزه در متون عربی و گاهی فارسی به کار می رود از برساخته های جدید است و اصالتی ندارد و در متون قدیمی عربی و فارسی به کار نرفته است) جریان فکری التقاطی و باطنی گرای کهن، با تأکید بر معرفت روحانی به رازهای الهی. گنوستیسیسم نه یک مکتب، که به واقع اصطلاحی است که بر همۀ اندیشه های متقدم و متأخر باطنی گرای دینی، اطلاق می شود و عموماً تلفیقی است از مسیحیت، فلسفۀ یونان، هندوئیسم و بودیسم، آیین های باطنی مدیترانه ای، و ثنویت باوری مانوی. مکاتب گوناگون گنوسی عموماً در قرون ۲ و ۳م شکوفا شدند. حوزۀ فعالیت های گنوسیان از کرانه های جنوبی مدیترانه (مصر) تا ایران گسترده بود. بنیاد آموزه های گنوسیان بر آمیختگی شر با جهان مادی استوار است. به باور اینان، برخی از آدمیان از عنصری روحانی برخوردارند که نه فقط آنان را از شرّ می رهاند، به مرتبه ای والاتر نیز رهنمون می شود. طیف گِنوسیان مایل به مسیحیت برآنند که مسیح هرگز به راستی تجسد نیافت و نمُرد. رابطۀ مسیح با شاگردانش، رازورانه و ناجسمانی بود و شاگردان، نه مسیح، که جلوۀ شبیه به او را رؤیت می کردند. در آمیختگی مظاهر گنوسی با فلسفۀ افلاطون در مکتب فلسفی موسوم به مکتب اسکندرانی (فلوطین و شاگردان او؛ افلاطون باوران عصر میانه) انعکاس یافته است. در ۱۹۴۰، شماری از متون گنوسی، ازجمله انجیل مریم و انجیل تومای حواری کشف شد. خیزش دوبارۀ باورهای گنوسی را می توان در آیین کاتاری (قرن ۱۲م) در فرانسه مشاهده کرد. باورهای گنوسی مایل به مسیحیت کماکان در دوره های نو نیز در دیدگاه های فلاسفه و شاعران ادامه یافته است؛ مثلاً می توان فقره هایی از رازورزی های ویلیام بلیک، شاعر انگلیسی، را متأثر از باورهای گنوسی دانست. رگه هایی از عقاید گنوسی در آیین های ایرانی، همچون آیین زُروانی، نیز دیده می شود. آموزه هایی چون نجات بخشی و ثنویت باوری رازورانۀ گنوسیان در اندیشه های شیعیان نخستین، موسوم به غُلات، ظاهراً از طریق آموزه های عبدالله بن سبا، راه یافته است. غُلات، که فرقۀ نُصَیریه از آن جمله اند، بر این باور بودند که امام علی (ع) و فرزندان او الوهیت یافته اند. باورهای گنوسی در اثری به نام امّ الکتاب (قرن ۲ق) نوشتۀ گروهی از غُلات کوفی و نیز کتاب الاضلّه، رایج در میان نُصَیریه، دیده می شود. تداوم این سنت در آرای اسماعیلی، به ویژه اسماعیلیان نزاری، دیده می شود. در باورهای فِرقی چون دُروزیه نیز باورهای گنوسی مشهود است. ظاهراً آرای گنوسی از طریق موالی (ایرانیان تازه مسلمان کوچیده به کوفه) که با عقاید گنوسی آشنا بودند، به اندیشه ها و فرق اسلامی راه یافته است.

پیشنهاد کاربران

گنوستی گروی.
ناستی گروی
دان گروی.


کلمات دیگر: