کلمه جو
صفحه اصلی

لوکی

فارسی به انگلیسی

paraplegia

دانشنامه عمومی

دهي در كنار بريد از دهستان چغاپور از بخش خورموج تعداد سكنه ان 10 خانوار بود و كار اهالي كشاورزي و دامداري بود


لوکی از ایزدان یا یوتونها (و یا هر دو) در اساطیر اسکاندیناوی است. وی فرزند لافی و فارباوتی است و برادر هلبلیندی و بیلایستر. لوکی خوش سیما، بذله گو و فریبنده، و در عین حال شرارت بار و آب زیرکاه بود. مدرکی در دست نیست دال بر اینکه لوکی را به عنوان ایزد بپرستند، اما به نظر می رسد که او یکی از شخصیت های اصلی خاندان اساطیری بوده باشد. او در بسیاری از رویدادهای اساطیری نقش محوری دارد و هم ملازم همیشگی و دوست بزرگ ایزدان بود و هم نفوذی شرارت بار داشت و دشمنی مرگبار به شمار می آمد. وی از یک غول مؤنث به نام آنگربودا صاحب سه فرزند غول آسا شد که عبارتنداز؛ هل، نگهبان قلمرو مردگان و ایزدبانوی مرگ، مار کیهانی افسانه ای به اسم یورمونگاند که این مار سرانجام در راگناروک، ثور را می کشد و توسط او کشته می شود؛ فرزند دیگر لوکی، گرگی به اسم فنریر است که در راگناروک، اودین را می کشد.
روابط وی با دیگر خدایان اساطیری نورس در مواقع مختلف، متفاوت است؛ وی گاهی به عنوان یار و کمک کننده آنان و گاهی به عنوان دشمن و خرابکار شناخته می شود. او با آتش و جادو مرتبط بوده و یک دگرپیکر است و در بسیاری مواقع خودش را به شکل یک ماهی، مادیان، پیرزن و دیگر اشکال درآورده است. رابطه حسنه لوکی با خدایان نورس زمانی پایان می پذیرد که وی قتل یکی از محبوب ترین خدایان، بالدر را طرح ریزی می کند.وی توسط خدایان محکوم شده و در کوهی به بند کشیده می شود که ماری از بالای سر او زهرش را بر او می ریزد ولی همسرش سیگین این زهر را در کاسه ای جمع می کند و مانع درد کشیدن همسرش می شود، مگر مواقعی که می خواهد زهر را خالی کند که به خود پیچیدن لوکی در این لحظات از درد، موجب زمین لرزه می شود. در راگناروک او از بندش رها می شود و در جنگ با خدایان، دشمن دیرینش هایمدال را می کشد و خود نیز توسط او کشته می شود.
لوکی می توانست به شکل انواع حیوانات، پرنده ها، و به ویژه، حشرات درآید و سرشت شرارت بار خود را بنمایاند. او وقتی می خواست کار کوتوله ها را در ساختن پتک ثور، خنثی کند به صورت مگس درآمد، و وقتی می خواست گردنبند بریسینگ را از فریا بدزدد، به شکل کک درآمد. همچنین به شکل مگسی درآمد تا وارد خانهٔ فریا شود و چون او را خوابیده در رختخواب یافت و گیره گردنبند زیر سر او بود، لوکی به شکل کک درآمد و ایزدبانو را نیش زد. پس فریا جابه جا شد و لوکی توانست گردنبند را بدزدد. او بسیار موذی بود و اغلب با نیرنگ های خود باعث دردسرهای بزرگ برای ایزدان می شد، اما به همان اندازه با چیره دستی و هنر خود، اغلب آن ها را نجات می داد.
ریشه نام لوکی همچنان در دست بررسی است ولی بسیاری معتقدند این نام از نام قدیمی نورس لوکا گرفته شده به معنای بسته شده. این می تواند وجه تسمیه ای برای سرنوشتش باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

لوکی (Loki)
در اساطیر اسکاندیناوی، خدا و برادر خونی اودین. او هنگام تولد غول بود و از همراهان اِسیرها، خدایان جنگاور اصلی، امّا سرچشمۀ نیرنگ و شرارت و عامل اختلاف میان خدایان به شمار می رفت. عامل اصلی قتل بالدر نیز محسوب می شد و نزدیک شدن راگناروک، نبرد نهایی خدایان، را تسریع کرد. فرزندانش از ماده غولی به نام آنگربودا عبارت بودند از یورمونگاندر، افعی میدگارد، که به دور زمین حلقه زده است، گرگی به نام فنریس و هل، الهۀ مرگ. هایمدال، نگهبان خدایان، در برابر دوستی لوکی با اسیرها مصونیت داشت و به دشمن اصلی او بدل شد.

پیشنهاد کاربران

خدای شرارت


کلمات دیگر: