کلمه جو
صفحه اصلی

رثو

لغت نامه دهخدا

رثو. [ رَث ْوْ ] (ع اِ) ماست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شیر تازه با شیر ترش مخلوطشده . (ناظم الاطباء).


رثو. [ رَث ْوْ ] ( ع مص ) ستایش کردن مرده را و گریستن بر وی. || یاد گرفتن حدیث را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بیاد آوردن حدیث را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

رثو. [ رَث ْوْ ] ( ع اِ ) ماست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شیر تازه با شیر ترش مخلوطشده. ( ناظم الاطباء ).

رثو. [ رَث ْوْ ] (ع مص ) ستایش کردن مرده را و گریستن بر وی . || یاد گرفتن حدیث را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیاد آوردن حدیث را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: