عجز و فروتنی کردن ضعیف و ناتوان کردن و کم زور کردن
سبلت سست کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سبلت سست کردن.[ س ِ ل َ س ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عجز و فروتنی کردن. ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( مجموعه مترادفات ) :
بجام مردمان سبلت مکن سست
شراب لعل تو خونابه تست.
بجام مردمان سبلت مکن سست
شراب لعل تو خونابه تست.
میرخسرو ( از انجمن آرا ).
|| ضعیف و ناتوان کردن و کم زور کردن. ( ناظم الاطباء ).کلمات دیگر: