زرف . [ زَ رَ ](ع مص ) با سر شدن جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). تازه شدن زخم بعد به شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده قبل شود.
زرف
لغت نامه دهخدا
زرف. [ زَ ] ( ع مص ) برجهیدن. || بیش درآمدن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || زیاده کردن در سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زیاده کردن در سخن و دروغ گفتن. ( از اقرب الموارد ). || بشتاب و تیز رفتن ناقه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || تازه شدن پس از به شدن. ( از اقرب الموارد ). ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
زرف. [ زَ رَ ]( ع مص ) با سر شدن جراحت. ( تاج المصادر بیهقی ). تازه شدن زخم بعد به شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود.
زرف. [ زَ رَ ]( ع مص ) با سر شدن جراحت. ( تاج المصادر بیهقی ). تازه شدن زخم بعد به شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود.
زرف . [ زَ ] (ع مص ) برجهیدن . || بیش درآمدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زیاده کردن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زیاده کردن در سخن و دروغ گفتن . (از اقرب الموارد). || بشتاب و تیز رفتن ناقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || تازه شدن پس از به شدن . (از اقرب الموارد). (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کلمات دیگر: