کلمه جو
صفحه اصلی

شبعان

لغت نامه دهخدا

شبعان . [ ش َ ] (اِخ ) نام قلعه است درمدینه در دیار اسیدبن معاویة. (از معجم البلدان ).


شبعان . [ ش َ ] (ع ص ) سیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شِباع و شَباعا. (اقرب الموارد).


شبعان . [ ش َ ](اِخ ) نام کوهی است در بحرین . (از معجم البلدان ).


شبعان. [ ش َ ] ( ع ص ) سیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، شِباع و شَباعا. ( اقرب الموارد ).

شبعان. [ ش َ ]( اِخ ) نام کوهی است در بحرین. ( از معجم البلدان ).

شبعان. [ ش َ ] ( اِخ ) نام قلعه است درمدینه در دیار اسیدبن معاویة. ( از معجم البلدان ).


کلمات دیگر: