مصغر شبث و آن عنکبوت و یا هزار پا باشد
شبیث
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شبیث. [ ش ُ ب َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر شبث و آن عنکبوت و یا هزارپا باشد. رجوع به شبث شود. ( از معجم البلدان ).
شبیث. [ ش ُ ب َ ] ( اِخ ) نام آبی است. ( از اقرب الموارد ). || نام کوهی است در نواحی حلب در اطراف احص که ازآن سنگهای سیاهی جهت آسیاب و ساختمان به شهر حلب آورند و آن را شبیثیة نیز گویند. ( از معجم البلدان ).
شبیث. [ ش ُ ب َ ] ( اِخ ) نام آبی است. ( از اقرب الموارد ). || نام کوهی است در نواحی حلب در اطراف احص که ازآن سنگهای سیاهی جهت آسیاب و ساختمان به شهر حلب آورند و آن را شبیثیة نیز گویند. ( از معجم البلدان ).
شبیث . [ ش ُ ب َ ] (اِخ ) نام آبی است . (از اقرب الموارد). || نام کوهی است در نواحی حلب در اطراف احص که ازآن سنگهای سیاهی جهت آسیاب و ساختمان به شهر حلب آورند و آن را شبیثیة نیز گویند. (از معجم البلدان ).
شبیث . [ ش ُ ب َ ] (ع اِ مصغر) مصغر شبث و آن عنکبوت و یا هزارپا باشد. رجوع به شبث شود. (از معجم البلدان ).
کلمات دیگر: