حماد
دباس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دباس. [ دُ ] ( اِخ ) نام اسپ جباربن قرط است. ( منتهی الارب ).
دباس. [ دَب ْ با ] ( ع ص ) آنکه عمل دبس کند یا آنرا بفروشد. دوشاب گر. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). دوشاب پز. شیره پز. این انتساب اشتغال به عمل دوشاب را میرساند. ( سمعانی ). || دوشاب فروش. شیره فروش.
دباس. [ دَب ْ با ] ( اِخ ) حماد.از مشایخ صوفیه است. ( تاریخ گزیده چ اروپا ص 796 ).
دباس. [ دَب ْ با ] ( ع ص ) آنکه عمل دبس کند یا آنرا بفروشد. دوشاب گر. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). دوشاب پز. شیره پز. این انتساب اشتغال به عمل دوشاب را میرساند. ( سمعانی ). || دوشاب فروش. شیره فروش.
دباس. [ دَب ْ با ] ( اِخ ) حماد.از مشایخ صوفیه است. ( تاریخ گزیده چ اروپا ص 796 ).
دباس . [ دَب ْ با ] (اِخ ) حماد.از مشایخ صوفیه است . (تاریخ گزیده چ اروپا ص 796).
دباس . [ دَب ْ با ] (ع ص ) آنکه عمل دبس کند یا آنرا بفروشد. دوشاب گر. (مهذب الاسماء) (دهار). دوشاب پز. شیره پز. این انتساب اشتغال به عمل دوشاب را میرساند. (سمعانی ). || دوشاب فروش . شیره فروش .
دباس . [ دُ ] (اِخ ) نام اسپ جباربن قرط است . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: