بازگشتن برگشتن یا بازگشتن کسی بسوی زن مطلقه خود .
رجعت فرمودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رجعت فرمودن. [ رِ ع َ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) بازگشتن. برگشتن. مراجعت کردن. رجعت کردن. || بازگشتن بسوی زن مطلقه خود :
لیک با ام الخبائث چون طلاقش واقع است
خسروش رجعت نفرماید به فتوای جفا.
لیک با ام الخبائث چون طلاقش واقع است
خسروش رجعت نفرماید به فتوای جفا.
خاقانی.
کلمات دیگر: