nurse, wet-nurse
دایگی کردن
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
دایگی کردن. [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حضانت. ( دهار ). دایگانی کردن. شیردادن زنی بچه دیگری را :
وز دوستی زر که بنزدیک او بود
گاهیش دایگی کند و گاه مادری.
پانصد هجرت ازو به فرزند.
وز دوستی زر که بنزدیک او بود
گاهیش دایگی کند و گاه مادری.
فرخی.
دایگی کن بنوازش که نزادپانصد هجرت ازو به فرزند.
خاقانی.
کلمات دیگر: