کلمه جو
صفحه اصلی

رحاء

لغت نامه دهخدا

رحاء. [ رَ ] ( ع اِ ) لغتی است در رَحی ̍. ج ، ارحیة. ( منتهی الارب ). مهتر. رحاءالقوم ؛ مهتر ایشان. ( مهذب الاسماء ). || پاره زمین گرد. || گله اشتر. ( مهذب الاسماء ). چنین است در سه نسخه خطی موجود در کتابخانه لغت نامه ، ولی بمعانی اخیر در جای دیگر دیده نشد.

رحاء. [ رَح ْ حا ] ( ع ص ) زن فراخ کف پا که همه بزمین برسد. ( آنندراج ). مؤنث اَرَح . ( منتهی الارب ).

رحاء. [ رَ ] (ع اِ) لغتی است در رَحی ̍. ج ، ارحیة. (منتهی الارب ). مهتر. رحاءالقوم ؛ مهتر ایشان . (مهذب الاسماء). || پاره ٔ زمین گرد. || گله ٔ اشتر. (مهذب الاسماء). چنین است در سه نسخه ٔ خطی موجود در کتابخانه ٔ لغت نامه ، ولی بمعانی اخیر در جای دیگر دیده نشد.


رحاء. [ رَح ْ حا ] (ع ص ) زن فراخ کف پا که همه بزمین برسد. (آنندراج ). مؤنث اَرَح ّ. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: