کلمه جو
صفحه اصلی

رتوع

لغت نامه دهخدا

رتوع. [ رُ ] ( ع مص ) رتاع. رتع. چریدن ستور و آب خوردن سرخود در فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین یا علف ، یا عام است. ( آنندراج ). مصدر بمعنی رَتْع. ( منتهی الارب ). چرا کردن. ( ترجمان ترتیب عادل ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادراللغة زوزنی ). با شوق و حرص خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). رتاع. رتع. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دو کلمه بالا شود.

رتوع. [ رُ ] ( ع ص ) ج ِ راتع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به راتع شود.

رتوع . [ رُ ] (ع ص ) ج ِ راتع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به راتع شود.


رتوع . [ رُ ] (ع مص ) رتاع . رتع. چریدن ستور و آب خوردن سرخود در فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین یا علف ، یا عام است . (آنندراج ). مصدر بمعنی رَتْع. (منتهی الارب ). چرا کردن . (ترجمان ترتیب عادل ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغة زوزنی ). با شوق و حرص خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). رتاع . رتع. (ناظم الاطباء). رجوع به دو کلمه ٔ بالا شود.



کلمات دیگر: