کلمه جو
صفحه اصلی

جرفسه

لغت نامه دهخدا

( جرفسة ) جرفسة. [ ج َ ف َ س َ ] ( ع مص ) بر زمین افکندن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر زمین افکندن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || تمام گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || از بیخ بر کندن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || بحرص تمام خوردن. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || استوار کردن. ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ). استوار و سخت ببستن : جرفسه ؛ ای شد وثاقه ؛ ای قعطرته. ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

جرفسة. [ ج َ ف َ س َ ] (ع مص ) بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر زمین افکندن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || تمام گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || از بیخ بر کندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || بحرص تمام خوردن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استوار کردن . (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). استوار و سخت ببستن : جرفسه ؛ ای شد وثاقه ؛ ای قعطرته . (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد).



کلمات دیگر: