کلمه جو
صفحه اصلی

سرگذشت حاجی بابای اصفهانی

دانشنامه عمومی

سرگذشت حاجی بابای اصفهانی (The Adventures of Hajji Baba of Isphahan) عنوان کتابی داستانی است که به شرح زندگانی فردی همنام با عنوان کتاب می پردازد.
انتشار این کتاب موجب خشم فتحعلی شاه شد. نویسنده در مقدمه قسمت دوم کتاب به این موضوع اشاره کرده است.
برخی وقایع کتاب ریشه در خاطرات نویسنده دارد مثلاً به موضوع معرفی سیب زمینی به دربار ایران پرداخته است. با این حال اکثر وقایعی که در این کتاب نقل شده داستان پردازی است اما برخی مطبوعات بعضی از آن ها را با واقعیت اشتباه گرفته اند. مثلاً نامه منتسب به فتحعلی شاه که این گونه شروع می شود، بخشی از رمان است: «از جمله اولاً بر ذمت همت تو لازم است که بدرستی تحقیق کنی که وسعت ملک فرنگستان چقدر است؟ کسی بنام پادشاه فرنگ هست یا نه؟ و در صورت بودن، پایتختش کجاست؟.....»
در بخشی از داستان به اسیر کردن زنان گرجی در جریان جنگ با روسیه و فرستادن آن ها به حرمسرای صاحب منصبان ایران اشاره کرده است. این وقایع چند سال بعد موجب به غائله قتل الکساندر گریبایدوف شد.
در مقدمه کتاب دوم یک نامه و پاسخ آن درج شده. نویسنده نامه کسی است که به تازگی به مقام صدراعظمی رسیده (الهیار آصف الدوله) است. او می گوید که می داند شخصیت «میرزا فیروز» در واقع خود آصف الدوله بوده است.
نویسنده کتاب جیمز موریه مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلی شاه است. وی در مقدمه کتاب نوشته که این کتاب شرح زندگی فردی است که به دست او سپرده شده و او تنها آن را به انگلیسی ترجمه کرده است، اما اعتقاد بر آن است که نویسنده این رمان خود اوست. این داستان در سال ۱۸۲۴ میلادی در لندن منتشر شده است.
رمان شرح احوالات دلاک زادهٔ ادب آموخته ای است از اهالی اصفهان که در جوانی به خدمت یک تاجر ترک درآمده و پس از ماجراهایی طولانی به دربار قاجار راه می یابد و گزارشی از فساد اداری و شرایط اجتماعی این دوره به دست می دهد. موریه چهار سال بعد کتاب دیگری ذیل عنوان حاجی بابا در لندن را منتشر ساخت که در واقع قسمت دوم این مجموعه است.
میرزا حبیب اصفهانی این اثر را به فارسی ترجمه کرده است. این ترجمه با اینکه یکی از شاهکارهای زبان فارسی است، ولی اگر صرفاً از دیدگاه ترجمه نگاه کنیم ترجمه خوبی نیست چون کاملاً به متن وفادار نبوده است.

نقل قول ها

سرگذشت حاجی بابای اصفهانی (به انگلیسی: The Adventures of Hajji Baba of Isphahan) عنوان کتابی داستانی است که به شرح زندگانی فردی همنام با عنوان کتاب می پردازد. نویسنده کتاب جیمز موریه مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلی شاه است. وی در مقدمه کتاب نوشته که این کتاب شرح زندگی فردی است که به دست او سپرده شده و او تنها آن را به انگلیسی ترجمه کرده است، اما اعتقاد بر آن است که نویسنده این رمان خود اوست. این داستان در سال ۱۸۲۴ میلادی در لندن منتشر شده است.
• «ای یاران، به ایرانیان دل نبندید- که وفا ندارند. سلاح جنگ و آلت صلح ایشان دروغ و خیانت است، به هیچ و پوچی آدمی را به دام می اندازند. هر چند به عمارت ایشان کوشی، به خرابی تو می کوشند. دروغ ناخوشی ملی و عیب فطری ایشان است.»• «آری… عادت اهل مشرق تغییربردار نیست.»• «من به ایران می روم، به التفات شاه مطمئن نیستم. اگر مرا معزول سازند و در میانه نوشته جات من، این کتاب را ببینند، شاید به جهت راستی و درستی ای که در مضامین و مطالبش است… موجب خانه خرابی من شود.»• «در آن ایام، پادشاه با صادق خانِ شقاقی که به سرکشی برخاسته بود مبارزاتی نمود و غالب آمد. فتحنامه ای ساختم. در فتحنامه، رستم در میانِ ابرها به میدانِ کارزار نگاه می کند، یاغی از او فرود آمدن و یاری کردن می خواهد، رستم در جواب می گوید «جایِ من در اینجا خوب است. اگر به زیر آیم، یُمکِن که از ضربِ سرپاشِ شاه خُرد و خشخاش شوم. لاجَرَم، پایین را به دشمنانِ شاه واگذاشتم.» در این قبیل نکات و دقایق در آن قصیده بیداد کردم. در آخر، گفتم به هر حال صادق خان و لشکرش را از زمانه جایِ شکایت نیست: با این که از دستِ پادشاه پای مال شدند، سرشان به آسمان افراشت، یعنی پادشاه سرشان را به نیزه کرد. این قصیده به گوشِ میمونِ پادشاه رسید، سخت نیکو پسندید و مرا از گُزیدگانِ شعرا ساخت و در حضورِ اَعیان دهانم را با طلا انباشت.»• «از جانبِ سَنیُ الجوانب دستوری ارزانی شد. من دست به کارِ «شهنشاه نامه» سازی شدم. هر که معنیِ طُمطُراق الفاظ و غرابتِ معنی خواهد، آن کتاب ببیند. چون این بیت را ساختم، «گَوِ گَودلِ گَوسرِ گَونهاد/ گَو آیینِ گَو کیشِ گَوگَونژاد» همه گفتند «فصاحت و بلاغتِ الفاظ تمام شد!» و چون این بیت را نظم کردم که «خراشید و پوشید شبرنگِ شاه/ ز سُم پُشتِ ماهی، ز دُم روی ماه» همه کس گفت: «ریشهٔ معنی خشک شد!»• «قصیده ای برای امین الدوله ساختم، الفاضش همه ذومعنیَین و ذو وجهین و اکثر عربی، چنانچه از کم سوادی همه را به مدحِ خود حمل کرد، و در حقیقت همه ذَم، بل که دشنامِ او بود. آری، بالای معنایِ رکیکه را چون لباسِ الفاظِ عربی پوشانند، رکاکتِ آنها اِزاله گردد.»• «خواستم میمونی یا خرسی بخرم و لوطی شوم، دیدم تعلیمِ خرس خیلی زحمت و لوطی گری خیلی هنر و بی حیایی لازم دارد. خواستم روضه خوان و تعضیه گردان شوم، دیدم در این کار بی حیاییِ بیشتر لازم است. خواستم واعظ شوم، دیدم که اَحادیث و اَخبار باید جعل کنم و عربی نمی دانستم. خواستم فالگیر شوم، دیدم فالگیر در مشهد از سگ بیشتر است و همان می خورند که مرغِ خانگی می خورد. خواستم باز دلاک شوم، دیدم که پابند می شوم و مشهد جای ماندن نیست. دیدم که چَرسی و بَنگی در مشهد فراوان است و من هم از آن جَرگه بدم نمی آید، این بود که عاقبت الامر قرارِ کار را به قلیان فروشی دادم.»• «لباسِ درویشی و سخنوری و نقالی پیش گرفتم. در اوایل، مردم مرا چسبیدهٔ کار دیدند، نَقل هایم را گوش می کردند و از زیرِ بارِ شَی الله می جستند. اما رفته رفته چکیدهٔ کار شدم، پس با چکیدگی تلافی همهٔ مافات را کردم: در بزنگاهِ قصه می ایستادم و می گفتم «حَضَرات، هر که را مهر علی در دل است، دست به جیب کند!» می کردند. پس می گفتم «هر که دستِ بریدهٔ عباسِ علی را دوست دارد، چیزی از جیب بیرون آرَد!» می آوردند. در آخر، می گفتم «هر که ولد زنا نیست، آنچه از جیب درآورده به میانِ معرکه اندازد.» کم آدم بود که نیندازد.»• «می دانی که در مذهب شیعه اثناعشری متعه یعنی نکاح موقت به هرقدر مدت که باشد، جایز است. از همین حالا سه زن تدارک کرده ام. در این همسایگی در خانه ای کوچک نشانده ام. تو را می خواهم برای آنها آدم بیاوری. راه پیداکردن آدم آسان است. هرصبح می روی به کاروانسرا. همین که تاجری یا مسافری وارد می شود آهسته به پهلویش خزیده، می گویی که اگر زن بخواهی من دارم، خوشگل و ارزان و بی ترس. اما زنهار که نرخ آنها را از نرخ زنان ملاباشی گران تر نکنی که باعث کسادی ست. در تجارت، ارزانی و رواج شرط است به فراخور هرکس. مزد خود را هم می گیری.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] "سرگذشت حاجی بابای اصفهانی" عنوان کتابی از جیمز موریه، مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلی شاه است که توسط حبیب الله اصفهانی به فارسی ترجمه شده، این داستان در سال 1824میلادی در لندن منتشر شده است. رمان شرح احوالات دلاک زاده ادب آموخته ای است، از اهالی اصفهان که در جوانی به خدمت یک تاجر ترک درآمده و پس از ماجراهایی طولانی به دربار قاجار راه می یابد و گزارشی از فساد اداری این دوره به دست می دهد. موریه چهار سال بعد کتاب دیگری ذیل عنوان حاجی بابا در لندن را منتشر ساخت که در واقع جلد دوم این مجموعه است.
کتاب، شامل مقدمه ای از ویراستار و در ادامه، کتاب به هشتاد گفتار به سرگذشت حاجی بابای اصفهانی می پردازد.
کتاب حاجی بابا در اصفهان، که از زبان انگلیسی به فرانسوی و از زبان فرانسوی به فارسی به اهتمام حبیب اصفهانی با زبان عام فهم و خاص پسند و با اصطلاحات معروف و مشهور ترجمه شده است و حسن، قبح، فایده مندی و ضرر رسانیش حواله به مؤلف اصلی شده است.
حاجی بابا کتابی است که آن را جیمز موریه به قصد انتقاد از ایرانیان و نمودن جهات زشت، آداب و رسوم ایرانی به رشته تحریر کشیده است.
کتاب حاجی بابا اصفهانی قریب به ده سال پس از مراجعت آخری موریه از ایران، به سال 1824م (1239ق) در لندن منتشر شد و انتشار آن باعث گفتگوهایی در محافل ادبی گردید: اکثر منتقدان اظهار عقیده کردند که اگر چه کتابی است خواندنی و دارای بعضی قسمت های خوب؛ اما روی هم رفته خسته کننده، غیر مرتبط و پر از مکررات مبتذل و پیش پا افتاده است. ولی جمعی دیگر از هنر شناسان و صاحب نظران؛ از جمله سروالتر اسکات، رمان نویس معروف اسکاتلندی، آن را یکی از قطعات زیبای ادبیات پرماجرایه عامه شمردند و شایسته آن دانستند که با داستان ژیل بلاس اثر لساز، در یک ردیف قرار داده شود.


کلمات دیگر: