توله سگ
فارسی به انگلیسی
pup
مترادف و متضاد
بچه، توله، بچهحیوان، توله سگ، بچه هر نوع حیوان گوشتخوار
خود رای، توله سگ، بچه سگ ماهی
توله سگ، جوانک خود نما و نادان
واژه نامه بختیاریکا
سِگو
پیشنهاد کاربران
جرو
سگ بچه. [ س َ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) توله سگ. بچه سگ. ( ناظم الاطباء ) . توله :
نهاده اند زن و بچه من از سرما
بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ.
سوزنی.
پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. ( سندبادنامه ص 192 ) .
نهاده اند زن و بچه من از سرما
بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ.
سوزنی.
پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. ( سندبادنامه ص 192 ) .
کلمات دیگر: