کلمه جو
صفحه اصلی

بلأز

فرهنگ فارسی

مرد کوتاه . قصیر . یا کودک سطبر سخت . یا شیطان . ابلیس . شیخ نجدی . ابو مره . ابو لبینی . ابو خلاف . خناس . ابوالعیزار . دیو .

لغت نامه دهخدا

بلأز. [ ب َ ءَ ] ( ع ص ، اِ ) بُلأز. مرد کوتاه. ( منتهی الارب ). قصیر. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || کودک سطبر سخت. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || شیطان. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ). ابلیس. عزازیل. شیخ نجدی. ابومرة. ابولبینی. ابوخلاف. خناس. ابوالعیزار. دیو.

واژه نامه بختیاریکا

( بِلاز ) مشتعل

پیشنهاد کاربران

در گویش زبان لری بختیاری واژه بلاز به معنی شعله ور میباشد. مانند، تش بلاز= آتش شعله ور. که اگر مطالعه بفرمائید در زبان انگلیسی که از واژگان پارسی ما اقتباس وجمع آوری نموده اندکه واژه شعله ور را بلوزر میخوانند. وگویش لری بختیاری پارسی پهلوی وساسانی میباشد.


کلمات دیگر: