کلمه جو
صفحه اصلی

ده قاضی

لغت نامه دهخدا

ده قاضی . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 25هزارگزی شمال خاوری کرمان . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


ده قاضی . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 70هزارگزی جنوب باختر الیگودرز دارای 396 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


ده قاضی. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 70هزارگزی جنوب باختر الیگودرز دارای 396 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

ده قاضی. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 25هزارگزی شمال خاوری کرمان. سکنه آن 160 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دانشنامه عمومی

ده قاضی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ده قاضی (راور)
ده قاضی (زرند)
ده قاضی (کرمان)
ده قاضی (کهگیلویه)
ده قاضی (گرمسار)

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) عبدالوند؛ ( ط ) مِیوند


کلمات دیگر: