pooh!, ugh!
پیف
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
نیمکت، مقام، پیف
پیف، اه و پیف
پیف
پیف
فرهنگ فارسی
( اسم ) کلمه ایست که کراهت از بوی بد را رساند.
لغت نامه دهخدا
پیف. [ پیف ف ] ( اِ صوت ) پیفه. کلمه ای است کراهت نمودن از بوی بد را. صوتی ، نمودن کراهت از بوی ناخوشی را. صوتی که گاه کراهت از بوی بداداکنند. کلمه ای نمودن اکراه را از بوئی عفن. صوتی که از آن نفرت و کراهت از استشمام بوئی بد نمایند.
واژه نامه بختیاریکا
ابزار سنتی درست کردن آتش ( برگهای سست این گیاه را با باروت مخلوط و باتش استه مشتعل میکنند ) ؛
کلمات دیگر: