واژه نامه بختیاریکا

( لغت عامیانه ) نگاه کردن، دید زدن، با دقت نگاه کردن. <br>نمونه: آخه بگو تو اون مراسم تماشای سان و رژه، با وجود اون همه بانوی دلربا، کی میومد گل و گردن چروکیده تو رو بسکه؟<br> - عمو نشاط، سریال هزار دستان ساخته علی حاتمی.<br>

( لغت عامیانه ) نگاه کردن، دید زدن، با دقت نگاه کردن. نمونه: آخه بگو تو اون مراسم تماشای سان و رژه، با وجود اون همه بانوی دلربا، کی میومد گل و گردن چروکیده تو رو بسکه؟ - عمو نشاط، سریال هزار دستان ساخته علی حاتمی.

پیشنهاد کاربران

<p>(عامیانه) سُکیدن؛ خیره به جایی یا چیزی نگریستن.</p>

(عامیانه) سُکیدن؛ خیره به جایی یا چیزی نگریستن.

سکیدن

دانشنامه عمومی

واژه نامه بختیاریکا

پیشنهاد کاربران