کلمه جو
صفحه اصلی

دلخور کردن

فارسی به انگلیسی

disgruntle, disoblige, fret, offend, upset


disgruntle, disoblige, fret, offend, upset, to annoy, to offend

to annoy, to offend


فارسی به عربی

اهن


اهن
ازعج

مترادف و متضاد

annoy (فعل)
تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن

offend (فعل)
رنجاندن، دلخور کردن، اذیت کردن، تخطی کردن، صدمه زدن، متغیر کردن

واژه نامه بختیاریکا

چُرنیدِن


کلمات دیگر: