features, look
پک و پوز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ریخت شکل هیات ظاهری و جنات ( زشت ) : بد پک و پوز . ۲- دهان و اطراف آن : پک و پوزش را خرد کرد . یا بی پک و پوز . سست و ضعیف در سخن .
فرهنگ معین
(پَ کُ پُ ) (اِمر. ) (عا. ) ۱ - ریخت ، شکل ، هیأت ظاهری ، وجنات (زشت )، بد پک وپوز. ۲ - دهان و اطراف آن .
لغت نامه دهخدا
پک و پوز. [ پ َ ک ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) پک و پوزه ، از اتباع. بصورت تحقیر، در تداول عوام ، شکل. ریخت. هیأت ظاهری. صورت ظاهر کسی اعم از بدن و لباس : پک و پوزش را ببین. بدپک و پوز. || بطور اخص ، دهان و اطراف آن : پک و پوزش را خرد کرد.
- بی پک و پوز ؛ سست و ضعیف در سخن.
- بی پک و پوز ؛ سست و ضعیف در سخن.
فرهنگ عمید
۱. = پوز
۲. ریخت و شکل کسی، ظاهر شخص.
۲. ریخت و شکل کسی، ظاهر شخص.
واژه نامه بختیاریکا
( تم ) ؛ دک و دهن
پیشنهاد کاربران
پَک و پوز در گویش یزدی به صورت می گویند ، اما با حالت تحقر و بی ادبانه
به صورت کلی صورت شخص مورد خطابه. پک یعنی پهنای صورت. پوز به کشیدگی صورت گفته میشه که چانه مد نظره . کلمه قدیمیه که در گویش فارس زبانها استفاده میشه. و هیچ جنبه توهین امیزی نداره. ولی بخاطر نامفهوم بودن در گویش امروزی بعضی از افراد به صورت توهین برداشت میکنن.
کلمات دیگر: