کلمه جو
صفحه اصلی

کنی

فرهنگ فارسی

جمع کنیه، هم کنیه، دونفرکه یک کنیه داشته باشندهرکدام راکنی دیگری میگویند
هم کنیت . جمع اکنیا

لغت نامه دهخدا

کنی. [ ک ُ نا ] ( ع اِ ) ج ِ کُنیَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کنیة شود.
- کنی الرؤیا ؛ مثلهایی است که فرشته رؤیا زند و آن کنایه از امور بزرگ و مهم است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

کنی. [ ک َ نی ی ] ( ع ص ، اِ ) هم کنیت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). هم کنیت. ج ، اکنیاء. ( مهذب الاسماء ). یقال : فلان کنی فلان ؛ فلان هم کنیه فلان است یعنی کنیه هر دو یکی است. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

کنی . [ ک َ نی ی ] (ع ص ، اِ) هم کنیت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هم کنیت . ج ، اکنیاء. (مهذب الاسماء). یقال : فلان کنی فلان ؛ فلان هم کنیه ٔ فلان است یعنی کنیه ٔ هر دو یکی است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).


کنی . [ ک ُ نا ] (ع اِ) ج ِ کُنیَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به کنیة شود.
- کنی الرؤیا ؛ مثلهایی است که فرشته ٔ رؤیا زند و آن کنایه از امور بزرگ و مهم است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= کنیه

کنیه#NAME?


دانشنامه عمومی

کنی، روستایی از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان امامزاده سیدمحمود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳ نفر (۴خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/kenni/ خواهی کرد

خواهی کرد


واژه نامه بختیاریکا

( کُنی ) کو؛ کجاست

پیشنهاد کاربران

کنی مخفف کانی، در فرهنگ کردی، چشمه






در فرهنگ کردی، کنی مخفف کانی، به معنی کانی، چشمه. . .


کلمات دیگر: