تادیب کننده، زینت دهنده، صاف کننده، دستکاری کننده، پیرایشگر
پیرایشگر
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
پیرایش کننده، پیراینده
( صفت ) ۱- آنکه پیرایش کند پیراینده . ۲- سلمانی حلاق . ۳- دباغ .
( صفت ) ۱- آنکه پیرایش کند پیراینده . ۲- سلمانی حلاق . ۳- دباغ .
فرهنگ معین
(یِ گَ ) (ص . ) ۱ - سلمانی . ۲ - دباغ .
لغت نامه دهخدا
پیرایشگر. [ را ی ِ گ َ ] ( ص مرکب ) پیراینده. که پیراید. که زینت دهد. || حلاق. || دباغ. رجوع به پیراستن شود.
فرهنگ عمید
۱. پیراینده، پیرایش کننده.
۲. دباغ.
۳. سلمانی.
۲. دباغ.
۳. سلمانی.
دانشنامه عمومی
آران ای ها پس از رونویسی، به کمک آنزیمهای دیگری فرآوری می شوند و سرانجام آران ایی را پدید می آورند که در ساخت پروتئین در فرآیند رمزخوانی به کار برده می شوند. برای نمونه، در یوکاریوت ها یک دُم چندآدنینی در فرآیند چندآدنینی شدن و در فرآیندی دیگر یک کلاهک '۵ به آنها افزوده می شوند. همچنین پدیدهٔ دیگری در فرآوری آران ای رخ می دهد که به آن پیرایش آران ای می گویند. در این فرآیند، اینترون ها به کمک آنزیم پیرایشگر از میان برداشته می شوند.
wiki: پیرایشگر
واژه نامه بختیاریکا
بَندوَن؛ پیرا؛ تاشا
کلمات دیگر: