کلمه جو
صفحه اصلی

تمای

فرهنگ فارسی

فراخ شدن پوست و مشک و دراز گردیدن آن .

لغت نامه دهخدا

تمای . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش تکاب است که در شهرستان مراغه جنوب خاوری تکاب واقع است و 630 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


تمای. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش تکاب است که در شهرستان مراغه جنوب خاوری تکاب واقع است و 630 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

تمأی. [ ت َ م َء ئی ] ( ع مص ) فراخ شدن پوست و مشک و دراز گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فراخ و دراز گردیدن مشک. ( از اقرب الموارد ). فراخ شدن پوست و جز آن به کشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || تباهی افتادن میان قوم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فاش شدن بدی و فتنه در قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فاش شدن بدی و فتنه و تباهی افتادن میان قوم و زیاد شدن فتنه. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی

تمای، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان انصار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۸۰ نفر (۱۱۲خانوار) بوده است که به زبان ترکی آذربایجانی صحبت می کنند.از مکان های دیدنی این مکان میتوان به سیاه سنگ)قره داش(،منطقه جن دختر)قیز قاپان(و غیره اشاره کرد یکی از مهمترین منابع درآمد مردم این روستا گندم کاری و دامداری است و بیشترین کشت میوه ای این منطقه به انگور و سیب تعلق دارد ...


کلمات دیگر: