کامل و درست .
تمام اجزا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تمام اجزا. [ ت َ اَ ] ( ص مرکب ) کامل ودرست. ( ناظم الاطباء ). کامل و بی قصور. ( غیاث اللغات ). کامل و بی نقصان. تمام عیار. ( آنندراج ) :
کوشش بی طالعان هرگز تمام اجزانبود
دامنی گر داشت این خلعت گریبانی نداشت.
کوشش بی طالعان هرگز تمام اجزانبود
دامنی گر داشت این خلعت گریبانی نداشت.
فیاض ( از آنندراج ).
رجوع به تمام و تمام عیار شود.کلمات دیگر: