جمع دار .
دیاره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( دیارة ) دیارة. [ رَ] ( ع اِ ) ج ِ دار. ( منتهی الارب ). رجوع به دار شود.
دیارة. [ رَ] (ع اِ) ج ِ دار. (منتهی الارب ). رجوع به دار شود.
گویش بختیاری
پیداست، دیده مىشود.
کلمات دیگر:
دیارة. [ رَ] (ع اِ) ج ِ دار. (منتهی الارب ). رجوع به دار شود.
پیداست، دیده مىشود.