( صفت و اسم ) نوعی از پیکان تیر : ز آمد شد گیبر کینه کوش یکی سقف آمد هوا چوب پوش . ( هاتفی )
گی بر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گیبر. [ گ َ / گ ِ ب ُ ] ( اِ ) ظاهراً مرکب از: گی + بر [ برنده ]. ( حاشیه برهان چ معین ). نوعی از پیکان تیر باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و آن را زره بر نیز گویند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین از فرهنگ رشیدی ) :
ز آمدشدِ گیبر کینه کوش
یکی سقف آمد هوا چوب پوش.
ز آمدشدِ گیبر کینه کوش
یکی سقف آمد هوا چوب پوش.
هاتفی.
واژه نامه بختیاریکا
( گِی بُر ) نوبت بر هم زن؛ مُخل؛ برهم زننده نظم؛ اوباش
کلمات دیگر: