منگول
فرهنگ فارسی
لولۀ انتقالدهندۀ آب از زیر سطح یک مانع با استفاده از دو شترگلو یکی در ابتدای لوله برای رساندن سطح آب به ارتفاعی پایینتر و یکی در انتهای لوله برای بازگرداندن آن به سطح تراز اولیه متـ . سیفون
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
منگول . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه است . و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
منگول. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه است. و 148 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
منگول . [ م َ ] (اِخ ) شنگول و منگول و حپک انگور، نام سه بزغاله است که در قصه ٔ شنگول و منگول ، فرزندان بز هستند و گرگ شنگول و منگول را می خورد و بز با شاخ خود آنها را از شکم گرگ بیرون می آورد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || (ص ) بچه ٔ زیبا و بانمک و دلپذیر و شاد و بانشاط را «شنگول و منگول » یا «شنگول منگول » گویند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || آدم شاد بانشاط یا سرخوش از می زدن را بیشتر شنگول و گاه شنگول و منگول می نامند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
دانشنامه عمومی
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
بنده سعادتمند. سعادتمند
مین یا بین = هزار
گول = گل
مینگول یا بینگول = هزار گل که یک اسم دخترانه می باشد
حتی به صورت گولبین ( gulbin ) نیز به عنوان اسم دخترانه استفاده می شود.
منگول یعنی کسی که اختیار
کارهای بد انجام داده شده خود را نیز قبول نمی کند.
قوم مغول در حمله به ایران
تمام کتب تاریخی و ملی ایران
را به آتش کشید و بسیاری از
شهرها را ویران کرد
این قوم رفته رفته با به کارگیری وزیران ایرانی به حکومت خود ادامه داد
و زبان پارسی زبان درباری
آنها بود
و بسیاری از این قوم بت پرست
مسلمان شدند
از زمان مغول ها
کلمه منگول در زبان پارسی
رواج پیدا کرد