کلمه جو
صفحه اصلی

ممتد


مترادف ممتد : امتداددار، دراز، طولانی، طویل، کشیده، وسیع، پیوسته، مدام

متضاد ممتد : منقطع

برابر پارسی : درازشده، پیوسته، دنباله دار، کشیده

فارسی به انگلیسی

endless, extended, prolonged

much, many, excessive, great, too many, very much, too much, too


prolonged, extended


endless, extended


مترادف و متضاد

امتداددار، دراز ≠ منقطع


طولانی، طویل


کشیده


وسیع


پیوسته، مدام


۱. امتداددار، دراز
۲. طولانی، طویل
۳. کشیده
۴. وسیع
۵. پیوسته، مدام ≠ منقطع


فرهنگ فارسی

امتدادیافته، کشیده شده، درازشده
۱ - ( اسم ) کشیده شده درازشده . ۲ - ( صفت ) طولانی طویل : [ سابقه ممتد ] .

فرهنگ معین

(مُ تَ دّ ) [ ع . ] (اِمف . ) امتداد یافته ، کشیده شده .

لغت نامه دهخدا

ممتد. [ م ُ ت َدد ] ( ع ص ) کشیده شده و درازشده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). باامتداد و غیرمنقطع :
مکیان را عز یکی بد صد شده
تا قیامت عزشان ممتد شده.
مولوی ( مثنوی ).
|| دراز. کشیده. طولانی. طویل.

فرهنگ عمید

۱. ادامه دار.
۲. امتدادیافته، کشیده، دراز.
۳. (قید ) به طور ادامه دار.

فرهنگ فارسی ساره

دنباله دار، پیوسته


واژه نامه بختیاریکا

دیندِراز ( دیندرازک )

پیشنهاد کاربران

امتداد داشتن

برابر پارسی واژه ( ( ممتد ) ) ، واژه ( ( اُستُنیده ) ) می باشد.
بُعد یا امتداد: اُستُنِش



کلمات دیگر: