( مصدر ) ۱ - بسته شدن ۲ - باز شدن .
فراز گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فراز گشتن. [ ف َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) فراز گردیدن. فراز شدن. فراز آمدن. بسته شدن :
چون کشته ببینیم ، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز،
بر بالینم نشین و میگوی به ناز
کای من تو بکشته و پشیمان شده باز!
چون کشته ببینیم ، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز،
بر بالینم نشین و میگوی به ناز
کای من تو بکشته و پشیمان شده باز!
رودکی.
رجوع به فراز گردیدن و فراز شدن شود.کلمات دیگر: