( مصدر ) گزیدن لب بنشان. تعجب شرم تاسف و پشیمانی و نیز برای خجلت دیگری .
لب خاییدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لب خاییدن. [ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) خاییدن و گزیدن لب به علامت حسرت و ندامت و تعجب و نیز شرمسار کردن کسی را :
لب چه خائی برای کشتن من
خود فلک پشت دست میخاید.
لب چه خائی برای کشتن من
خود فلک پشت دست میخاید.
میرخسرو.
کلمات دیگر: