( مصدر ) بانگ و فریاد بر خاستن .
غریو برخاستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غریو برخاستن. [ غ ِ وْ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) بانگ و فریاد برخاستن. شور و غوغا بلند شدن. غریو برآمدن. رجوع به غریو شود : چون بلال در مسجد آمد غریو از میان صحابه برخاست. ( قصص الانبیاء ص 236 ). هیچ روز مردم در جماعت و انصار چندان نگریسته بودند که آن روز غریو و زاری برخاسته بود. ( قصص الانبیاء ص 236 ).
کلمات دیگر: