کلمه جو
صفحه اصلی

مانژن

لغت نامه دهخدا

مانژن. [ ژَ ] ( اِخ ) گیاه شناس فرانسوی ( 1852 - 1937 م. ) که درباره قارچها مطالعاتی بعمل آورد. ( از لاروس ). و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 101 شود.

مانژن. [ ژَ ] ( اِخ ) ژنرال فرانسوی ( 1866-1925م. ) که در جنگ جهانگیر اول در دفاع از کشورش مخصوصاً در وردن رشادتی تمام از خود نشان داد. ( از لاروس ).

مانژن . [ ژَ ] (اِخ ) ژنرال فرانسوی (1866-1925م .) که در جنگ جهانگیر اول در دفاع از کشورش مخصوصاً در وردن رشادتی تمام از خود نشان داد. (از لاروس ).


مانژن . [ ژَ ] (اِخ ) گیاه شناس فرانسوی (1852 - 1937 م .) که درباره ٔ قارچها مطالعاتی بعمل آورد. (از لاروس ). و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 101 شود.



کلمات دیگر: